ملودی آهنگ زیبای زندگی

تحول اداری!

سلام به نی نی خوشگل خودم. این چند روزه یه سری اتفاقا افتاده که چون مربوط به "خانواده" میشه، فکر کردم لازمه تو هم در جریان باشی!! (الان چه احساسی داری که به آدم حسابت کردم؟!) خلاصه چند روزیه که سمت مامانی و همینطور بابایی قراره توی اداره هامون تغییر کنه و همین مارو کمی دچار استرس کرده! پریشب من تا صبح خوابم نمیبرد و گلاب به روت هی پا میشدم دستشویی می رفتم (از استرس) دیشبم بابایی دقیقا" همین حالتو داشت!! خنده دار بود. تازشم، دیروز که خبر اومد وزارت خونه مامانی و بابایی دارن با هم ادغام میشن و امروزم شنیدیم وزیر بابا اینا شده وزیر مامان اینا و وزیر مامان اینا برکنار شده! خلاصه همه نگرانن که حالا اوضاع چطوری میشه و بهتر میشه یا بدتر؟...
24 ارديبهشت 1390

مسابقه آریان و پرنیان!

سلام به آقا خرگوشه خودم. خوبی؟ مامانت دیشب پنجمین شبی بود که به خاطر تو دم کرده تخم هویج با نبات میخورد. زیاد از طعمش خوشش نمیاد اما چیکار کنه دیگه مجبوره! حالا قضیه این تخم هویجه چیه؟ میگم برات.   اصولا" مادرت وقتی میخواد کاری رو انجام بده اونقدر راجع بهش مطالعه و سرچ می کنه که عملا" دکترای اون موضوعو میگیره! چون مامانی دوست داره وقتی میخواد دست به کاری بزنه اونو درست و کامل و جامع انجام بده. (یه حس مزخرف ایده آلیستی تو وجودشه که از هر چیزی 100شو میخواد و وقتی بچسبه به چیزی، دوست داره مطلبی راجع بهش نباشه که اون ندونه!) حتی منم که بُعد Nام شخصیت مامانیتم، گاهی وقتا از دست این کاراش حرصم میگیره. میگم مگه بقیه مردم چطور زندگ...
20 ارديبهشت 1390

سوپ جنین انسان!!!

آریان جون عزیز مامان، لطفا" شما این مطلبو نخون و نبین! (0+) این یه داستان واقعیه از یه مقاله علمی تکان دهنده ای که تو چین منتشر شده. تو ایالت کانتون چین، یه سوپ گیاهی به همراه گوشت نوزاد سرو میشه که تبلیغ زیادی کردند که سلامتی و میل جنسی رو به طرز عجیبی بهبود می بخشه! این سوپ ترکیبی از مغذی ترین گیاهان، گوشت مرغ و جنین سالم انسانه که 8 ساعت آب پز یا بخارپز میشه! قیمت سوپ 4000 دلاره حدودا و یک کارخونه دار تو مصاحبه ای که کرده گفته تاثیر این سوپ خوشمزه رو به عینه دیده! این کارخونه دار 62 ساله با همسر دومش که 19 سالش بود بعد دو هفته باز واسه سرو سوپ اومده بود و راضی بود یه روز زن و شوهری که دو دختر داشتند وبچه سومشون که جنین ...
19 ارديبهشت 1390

دندون عقل

شلام! امروز رفتم آخرین دندان عقلمو کشیدم و پاک خالی از عقل شدم!! (نه اینکه قبل از این چیزی به اسم عقلم داشتم!) الان که دارم اینارو برات مینویسم هنوز ناحیه عظیمی از صورتم به شکل یک لایه لاستیکی باد کرده و بی حسه. دکتر نامرد با اون انبر وحشتناکش! خلاصه اینم یکی از گامهای پروژهرسیدن به تو بود که امروز با موفقیت برداشتم. (دکتر گفته بود قبل از نی نی دار شدنباید دندوناتو چک کنی و آخرین دندون عقل داوطلب کشته شدن شد!) بابایی امروز ماموریته و مامان تنها، مامان خسته، مامان گشنه، مامان بی دندان! الان جا داره که تو با اون لهجه شیرین مریخیت بهم بگی: مامان بی دندوووون! افتاد تو قندون! ای قربون اون دندونای تا به تات بشم من. ...
19 ارديبهشت 1390

پا و پاپا و بارباپاپا!

سلام قندکم. خوبی؟ دیروز پسر عموت اینا خونه مون بودن، جات خالی! خیلی خوش گذشت. با هم رفتیم سیسمونی فروشیا و به بهونه خرید برای اون، منم یواشکی وسایل داخلمغازه ها رو دید میزدم! نمیدونی دیدن همه چی در اون ابعاد خنده دار! چه کیفی داشت! آدم وقتی لباسای نوزادو می بینه می فهمه نی نی چه موجود ظریف و شکننده و بی پناهیه. کوچول موچولوووووووووو! با هزار زحمت تونستیم واسه ماهان کچل کفش بخریم. (می گم کچل چون زمستون بردیمش مشهد سرشو وقتی که تو خواب ناز بود زدیم!! وای! نه! منظورم اینه که موهای سرشو زدیم! تازه مامانش بهم میگه : ایشاا... سال دیگه بچه تورو بیاریم اینجا سرشو بزنیم!! دیدی توروخدا! جاری هم جاریای قدیم! حداقل کینه شون به کشت و کشتار ...
19 ارديبهشت 1390

عروسک زنده 5 ساله!

این دخمل خوشگلو می بینی؟ واقعا" آدم همچین پرنسسایی رو می بینه تو خلقت خدا میمونه! مثل تابلو نقاشی می مونه! خدا جون دستت درست واسه همچین شاهکارایی! از کرم خدا چی دیدی؟ شاید خواهر خودت این شکلی شد! (می بینی؟ اصل وراثت و جناب داروین خانو کلا" بردم زیر رادیکال! ) شایدم عروسمون این شکلی از آب دراومد!! پ. ن.: به چشم خواهری نیگاش کنی هاشیطون بلا! با لهجه داش مشتی بگو: «خویشگم بو!!» روله! ...
19 ارديبهشت 1390

دکتر بابایی و خاک بر سری!

سلام قهرمان کوچولوی خودم. جونم برات بگه که بابایی پنج شنبه گذشته آزمون دکترا داشت. پرنیان جون تو که خودت شاهد بودی من دو ماه تمومه روی زبونم به اندازه موهای گیس گلابتون سیم خاردار در آورده از بس چپ و راست به بابات گفتم درس بخون! یه ذره بخونی قبولی!.... عین این مسئولین تدارکات تیمهای فوتبال هی بهش یادآوری می کردم و انرژی میدادم که برو جلو! تو میتونی! اما این بشر نسبتا" بی خیال چون رشته ای که میخواست امتحان بده رو دوست نداشت و با رشته خودش فرق فوکولید، دیگه امیدی به قبولی نداشت و عین این بچه تنبلای درس نخون هی از زیر بار درس خوندن در می رفت! (پرنیان جان! نبینم تو مثل بابات بشی وگرنه خودم با کمربند بابایی! سیاه و کبودت می کنم ها...
19 ارديبهشت 1390

آنتی بازی!!

به به سلام به پرنیان گل خودم! چطور مطوری وروجک! (حرف زدن یه مادر فرهیخته رو باش! عزیزم اگه مامانی اینجوری حرف میزنه شما لطفا" یاد نگیر! زشته لاتی حرف زدن! سنگین باش!) امروز از ساعت ۶:۳۰ صبح رفتم تو صف یه آزمایش که آنتی بادی های بدنو نمیدونم چی چی میکرد. این آزمایشم دکتر ماما نوشته واسه چک های قبل از بارداری. چون این آزمایشو فقط آزمایشگاه مرکزی داشت منم تا رسیدم شماره ۳۳۸ بهم افتاد و این یعنی اینکه باید حالا حالا ها تو صف می موندم. نمیدونم این کلانشهر! چرا فقط باید یه آزمایشگاه مرکزی داشته باشه؟ بابایی بیچاره هم طفلک هیچی نگفت و با من منتظر موند. مردم نمیدونم از ۴ صبح بود از کی بود ریخته بودن تو آزمایشگاه. خیلیا معلوم بود ...
19 ارديبهشت 1390

در ابتدا کلمه بود...

در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود... (انجیل به روایت یوحنا) سلام به دخمل گلم پرنیان. یه مدتیه که شدیدا" دنبال اسم واست می گردم. هی میرم تو سایت ثبت احوال و بهترین نام ها رو از قسمت راهنمای نام گزینی چک می کنم و از بابایی هم نظر میخوام. البته بابایی زیاد همکاری نمیکنه! یعنی شاید هنوز حضورتو زیاد جدی نگرفته. ولی تو به اندازه یه موجود شناسنامه دار برام موجودیت داری! دوست داشتم اسمی باشه که هم به اسم خودم بخوره هم به اسم بابایی و هم به اسم داداشی! این شد که بین همه اسمایی که کاندید شده بودن فعلا" من و بابایی روی پرنیان توافق داریم. اینم آدرس سایت : راهنمای نام گزینی سایت ثبت احوال چیه؟ چرا اینجوری نیگام می ک...
19 ارديبهشت 1390